شیدایی

هرگز نگو که عاشق بودم!


چرا که تو بودی


نمک زخم ها
تو بودی درد دل ها


تو بودی که در پشت


نگاه های بلند خود


کینه ای عمیق در دل داشتی


کینه برای چه بود؟


برای دلتنگی هایی

 

 که برایت داشت


برای نگاه پاکی که برایت داشت


کاش می فهمیدی عمق نگاهش را


کاش درک می کردی حرف دلش را..

.
هرگز نگو دوستش می داشتی


چون تو بودی که


با احساسش

 

 مثل منچ وشطرنج بازی کردی

 

تو بودی که با لمس دست هایش


او را به دامنی ناپاک متهم کردی

 

yasamin

پنج شنبه 23 مرداد 1393برچسب:, | 1:59 | yasamin | |

خداحافظ رفیق نارفیق من

!
تو هم رفتی!


تو هم از کوی من چون دیگران بی اعتنا رفتی

 

تو هم


با اولین بوران پاییزی چو انبوه درختان برگ و بر کندی و

 
تو هم رفتی!

تو رفتی و نفهمیدی


که من دیوانه ات بودم


چه شوری در من افکندی


چه سان دلداده ات بودم!

تو رفتی و دل من مرد


رفاقت سوخت


صداقت را نخستین باد پاییزی ز پیش ما به یغما برد

 

 

Yasamin

پنج شنبه 23 مرداد 1393برچسب:, | 1:28 | yasamin | |


 
این روزها ، روزه ام
 
 
 
 

روزه ی سکــوتیست كه نیت کرده ام
 
 
 
 

در نبـودنت بگیرم و هنگام سـحر
 
 
 
 

دلـم را سیـر کنم از لقمه لقمه ی حسـرت !
 
 
 
 

و به وقت اذان دلتنگی ها
 
 
 
 

افطاری ام یک استکان خاطـره ی گــرم
 
 
 
 

و شیرینی بوسه های جا گذاشتــه ات
 
 
 
 

روی لبـهـایم باشـد .
 
 
 
 

مهمــانــی خـدا که تمام شود
 
 
 
 

این منم که از پس نبودنت
 
 

آهسته آهسته کافر مــی شـوم !
 
yasamin

 

پنج شنبه 23 مرداد 1393برچسب:, | 1:49 | yasamin | |

  


خنده ات سکوتی از

موسیقی ست

سکوتیست که سرود تورا می سراید،
بخند ، بیشتر بخند
دلم موسیقی می خواهد...

 

جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, | 1:45 | yasamin | |

 

جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, | 1:14 | yasamin | |

 

چه زیباست

 

که تو تنها نیاز من باشی

 

و چه عاشقانه است

 

که تو تنها آرزویم باشی

 

و چه رؤیایی است

 

این لحظه های ناب عاشقی

 

و من همه زیبایی عاشقانه

و

رؤیایی را

 

فقط باتو حس می کنم

جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, | 1:11 | yasamin | |

 

سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, | 1:47 | yasamin | |

 

سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, | 1:34 | yasamin | |

 

سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, | 1:23 | yasamin | |

هـــــــوایــــــت را

بــــــه ســــــمتــــــ مــــــن کــــــج کــــــن


ایــــــن روز هــــــا

بــــــدجــــــور نفــــــس تــــــنگــــــی گــــــرفتم ،

میگــــــویــــــند هــــــوا آلــــــوده استــــــ

آری، راســــــت میــــــگوینــــــد!

هــــــر هــــــوایی کــــــه تــــــو در آن نباشــــــی

آلــــــــــــوده اســــــت !

 

 

fareba

 

 

جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, | 23:25 | yasamin | |

ﮐﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﻧﺪ ...


ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ !!!


ﺍﻣﺎ ...


ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯼ " ﺗﻮ "


ﭼﻪ ﻏﻮﻏﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ...


ﺭﻭﺣﻢ ﺭﺍ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

fareba

جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, | 22:51 | yasamin | |

 
واژه را به تازیانه می گیرم...


وقتی میخواهمت و نیستی،


اتفاق تازه ای نیست


فقط من ذره ذره ایوب میشوم

 


کار من دیگر از صبر گذشته است..

fareba

جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, | 22:46 | yasamin | |

باران را در آغوش می گیرم

و خودم را غرق در رویای بدون تو بودن می کنم

تو با آغوشی باز...

با آغوشی پر از نفس های پاییزی

به استقبالم می آیی...

و مرا تنگ در آغوشت می گیری

و یک نفس عمیق تو کافیست

برای دوباره جان دادنم در هوای بودنت...

 

 

fareba

 

 

جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, | 22:36 | yasamin | |

بـــــوی آرام‏‏ـــــش مح‏‏ـــــض اب‏‏ـــــدی می آید

برک‏‏ـــــه آرام و شب آرام،

قاص‏‏ــدک هم خواب است،

به گم‏‏ـــــانم که خ‏‏ـــــداهم خواب است

هوس دزدی سیب‏‏ـــــی کردم

و خ‏‏ـــــدا این همه را دید و بگفت :

دی‏‏ـــــر وقتی است ک‏‏ـــــه

من منتظ‏‏ـــــرم که بی‏‏ـــــایی،وبچ‏‏ـــــینی 

سیب‏‏ـــــی که فق‏‏ـــــط سهم تو است

جمعه 15 فروردين 1393برچسب:, | 22:16 | yasamin | |

دلـــم یک شــب ِآروم میخــــواد …


بــا آهنگــــی رومــــــانتیک

چنــــد تا شمــــــع …

و یک عالمــــــه تــــو

که بــه دنیــــا بگـــــــم …

خــــداحـــــافـــــــظ

دنیــای مــن کســــی ست

که در آغـــــوشش جــان میدهــــم

یعنـــی «

 تــــــــــــــــو

fariba

جمعه 2 اسفند 1392برچسب:, | 17:22 | yasamin | |

چوب ها که می سوزند

 

گرمت می کنند...


ولی


دلت که می سوزد...

 

یخ می زنی

جمعه 2 اسفند 1392برچسب:, | 17:16 | yasamin | |

وقتي كه كسي گره خورده باشد به بند بند زندگي ات ،

وقتي كه خاطراتش ته نشين شده باشد در عمق وجودت ،

 آن وقت صبح ها كه بيدار مي شوي حس مي كني دارد نگاهت ميكند ،

 با همان چشم ها ، همان چشم هاي مهربان ، نه اينكه باشد ها !!

نه نيست !!

 اما انگاري كه هست ،

كه هست و نگاهت مي كند

 و تو ناخواسته بازهم يك صبح ديگر را با او آغاز مي كني

و پاك فراموشت مي شود همين ديشب ،

 همين ديشبه ديشب موقع خواب ،

قسم خورده بودي براي هميشه فراموشش كني

و خدا را نيز قسم داده بودي فراموشت كند ...

بعدش توي آينه دستشويي

 كه خودت را نگاه مي كني هي به خودت مي گويي ،

 بايد مدل ابروهايم را عوض كنم ؛

رنگ موهايم را فلان كنم ،

بايد صورتم بازهم چاق تر شود

و انگار نه انگار كه كسي نيست

كه براي ديدن اين تغييرات در تو ،

 ته دلش قنج بزند از داشتنت ...

بعدترش لباس كه مي پوشي

 هي

وسواس به خرج مي دهي ،

رنگش به سليقه او باشد ،

مدلش هم

، نكند او خوشش نيايد ،

عطرت را با وسواس هميشگي

روي نقاط نبض دار بدنت اسپري مي كني كه نكند بويي

جز بوي تورا حس كند

و بازهم انگار نه انگار كه اون تو را پاك كرده است

 از زندگي اش چه رسد بوي عطرت را ...

بعدترش از خانه كه بيرون مي روي ،

 پايت كه در پياده رو

 روي برگ هاي خشك و رنگارنگ پاييزي مي رود ،

 آسمان نيمه ابر و آفتابي را كه نگاه مي كني ،

نفس كه مي كشي هواي ملس فصل دلخواهت را ،

سوار تاكسي كه مي شوي ،

 از خيابان هاي هميشگي كه عبور مي كني ،

 هي عين ديوانه ها سرت را مي بري بالا ،

 لبخند مي زني ، ته دلت يك جورهايي مي شود ،

هوسش مي كني ،

دلت براي يك قرار عاشقانه ي عصرانه پر مي كشد ،

 براي شنيدن دو نفره ي يك آهنگ خاص ،

براي گپ زدن در ماشيني عرق كرده از سرما ،

براي شنيدن بوي دوباره ي عطرش ،

براي خنده هاي از ته دلتان ،

براي دوستت دارم گفتن هاي ته دلت ،

براي حس كردن نگراني هاي هميشگي اش

، براي ...

اما خودت خوب مي داني ،

 خوبه خوبه خوب مي داني كه همه ي اينها

 فقط در خيال تو هر روز تكرار مي شوند

و واقعيت چيز ديگريست و تو هنوز

 احمقانه و شايد كودكانه نتوانستي فراموشش كني ....

 ساعت كه از 6 عصر مي گذرد

و گوشي ات مانند همه روزهاي گذشته

خاموش و ساكت روي ميز اتاقت به تو دهن كجي مي كند ،

 باورت مي شود كه او ديگر نيست ...

نيست

كه تمام آن روز دلپذير را برايش تعريف كني ،

كه در يك بعداز ظهر پاييزي در كنارش آرامش را بيابي

،‌نيست كه ساعاتي چشم بدوزي به چشم هاي مهربانش

و سعي كني به او بفهماني چقدر دوسش داري ،

 نيست كه نگرانت شود كه سرما نخوري ،

كه بازهم بي شام نخوابي ،

كه مراقب خودت باشي ،

كه شب تا شب بخير نگفته به بستر نروي ...

و تو به بستر مي روي ،

بي اينكه كسي به تو شب بخير بگويد ،

 نگران گرسنگي ات باشد ،

بهت گوشزد كند كه مراقب سرماخوردگي ات باشي ،

كه بگويد نگرانت است ،

كه دوستت دارد .... كه دوستت دارد ...

و شب باز هم تكرار مي شود ،

تو بازهم با چشم هايي كه محكم به هم فشارشان مي دهي

و اشكهايي كه دانه دانه مي چكد

 بر روي بالش رنگ تختت

و قولي كه براي هزارمين بار

 صورتي در دلت تكرارش مي كني به خواب مي روي ،

قولي براي فراموشي اش ...

 براي باور نداشتنش ...

و صبح ...

و صبحي ديگر ...

زندگي ات باز هم تكرار مي شود ...

همان تكرار دردناك و تلخ ...

بي اينكه خاطرت باشد ، ديشب به خودت چه قولي داده بودي ...

fariba

شنبه 21 دی 1392برچسب:, | 23:9 | yasamin | |

 

 

 ﺗﻮ ﻣـــﯽ ﺩﺍﻧﯽ...

 


ﺣﺘــﯽ ﺍﮔﺮ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ...


ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮ ﺍﻡ !


ﺣﺎﻻ ﺑﺒ
ﯿـــﻦ...


ﻧﺒـــﻮﺩﻧﺖ ،


ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ....!!

 

 

یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 19:24 | yasamin | |

 

دوست داشتن نم نم بارانست...

 

کم کم می آید

 

و به درازا میکشد...



بارانى دوستتون دارم...

یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 19:20 | yasamin | |

 

تو قلب ِ من یه امپراطوره .

.
تسلیم میشه چونکه مجبوره


برو نباید مال ِ من باشی...


خواهش نکردم ! این یه دستوره !


نفرین به این وجدانِ بیهودم! ..

 

ای کاش من خودخواه تر بودم

 

یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 18:20 | yasamin | |

 

 

این شبهاے بارانے پاییزے ،


عجـیب بـو
ے نـفس هـاے 

تـو را

 مے دهـد ...!


گـوئـ
ے ... 

تـو اتـفاق مے افـتے؛


و مـن دچـار م
ے شـوم ...


تـمام 

" مــن" دارد "

تـــو" مےشـود ...

 بـاور مـے کنـے؟؟؟

 

یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 18:15 | yasamin | |

 

 

چشمانت

زیباترین درس ایست

 که

 خوانده ام

چه معلم خوبیست 


، نگاهت . . .

 

 

یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 18:0 | yasamin | |

 

ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ


ﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ


ﮏ ﭼﯿﺰﯼ

 

ﻣﺜﻞ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ .


ﺮﻟﺐ ﻣﯿﮕﻮﯽ :


ﮕﻪ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ !


ﻚ ﭼﯿﺰﯼ

 

ﺗﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ


ﺑﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ

 

ﮕﺮ ﺑﺮﺍﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﺎﺷﯽ....

 

شنبه 4 آبان 1392برچسب:, | 22:34 | yasamin | |

مهم نیست

 

 نوشته های درهم وبر هم مرا


بخوانی یا نه


من برای دل خسته ام می نویسم


می خواهی بخوان می خواهی نخوان

!
فقط خواهش می کنم


اگر خواندی


عاشقانه ام را تقدیم به

 
<
او

>نکن

 

شنبه 4 آبان 1392برچسب:, | 22:30 | yasamin | |

 چشمانت کارناوال آتش بازیست!


یک روز در هر سال


برای تماشایش میروم


و باقی روزهایم را


وقت خاموش کردن آتشی میکنم


که زیر پوستم شعله میکشد!

جمعه 3 آبان 1392برچسب:, | 21:1 | yasamin | |


نقـش یـــک درخــت خشک را

در زنـدگی بازی میکـنم

نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم

یا هیزم شکن پـیــر...!!

 

جمعه 3 آبان 1392برچسب:, | 20:52 | yasamin | |


ﻋﺸﻖ ﺗﻮ

ﺷﻮﺧﯽ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﮐﺮﺩ ! ﺯﯾﺒﺎ
ﺑﻮﺩ ﺍﻣّﺎ

ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻮﺩ !


ﺣﺎﻻ .... . .

ﺗﻮ ﺑﯽ ﺗﻘﺼﯿﺮﯼ !

ﺧﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﯽ

ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺍﺳﺖ !


ﻣﻦ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ

ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻣﯿﺪﻫﻢ . . . !


ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ


ﺗﺎﻭﺍﻥ »

ﺟﺪّﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥ ﺷﻮﺧﯽ « ﺍﺳﺖ ...!!! 

جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, | 21:52 | yasamin | |

این جاده کاش 


به آغوش تو ختم شود . . .


از بیراهه گیِ آغوشِ دیگران


خسته ام . . . 

جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, | 21:45 | yasamin | |

 

خواندن که نه!

همینکه نگاهی به واژه ها بیندازی

شعرهایم آرام می شوند......

yasamin/fa

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, | 21:12 | yasamin | |



وقتی ماه می آید

به دیدارش بیا

شاید 

انعکاس لبخند تماشایت را

بر من بتاباند

yasamin/fa

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, | 21:0 | yasamin | |

غزل دوست داشتن تو

به بلندای قصیده ی زندگیست

که هر بیتش

شعر کوتاه من است

yasamin/fa

جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, | 20:40 | yasamin | |

 

حتی برکه ای کوچک هم نیستم

که قرص ماه خوبم کند
تب تو گرفته ام ،

پزشک چه میداند

ویرووس نبودنت را ؟

جمعه 8 شهريور 1392برچسب:, | 18:27 | yasamin | |

گستاخی خیالم راببخش

 

که لحظه ای “یادت” مرا رها نمیکند. .

جمعه 8 شهريور 1392برچسب:, | 18:22 | yasamin | |

 
این که

 

چــــــــــــــــــــــــ ــــــــــقدر

 

از آن روزها گذشته،


یا اینکه چقدر هر دویمان

عــــــــــوض شده ایم،


یا اینکه

 

هر کدامـــــــــــمان کجای دنیا افتاده ایــــــــــم…


اصلا مهم نیست!


باز بـــــــــــــــــــــــا ران که ببارد،


هر وقت که میخـــــــــــــــواهد باشد،


دلـــــــــــــــــم هوایت را میکند…

 

شنبه 2 شهريور 1392برچسب:, | 23:38 | yasamin | |

 

خدایم را دوست دارم..


همان خدايي که:

دغدغه اي براي از دست دادنش را ندارم..

همان خدايي که مرا در آغوش گرفته..

و از مسير گل ولاي عبور مي دهد..

خدايم را عاشقانه دوست دارم و مي پرستم..


نه ترسي دارم براي نابودي اش

و

 نه غمگينم در نبود حضورش..

او

 

 هميشه به من لبخند مي زند

 

و مرا عاشقانه دوست دارد..


yasamin//fa

شنبه 2 شهريور 1392برچسب:, | 23:20 | yasamin | |

 

 

دلم خیلی بیش از حجمش پر است

پر از جای خالی تو

پراز خاطرات تو

پر از دلتنگی برای نگاه تو

 

پر از با تو بودن و قدم زدن در کوچه پس کوچه های شهر

پر از حس پرواز

پر از تو

 

جمعه 1 شهريور 1392برچسب:, | 21:2 | yasamin | |

 

 

بعضی وقتها

 

فقط منتظر

ی

بهونه ای ک گریه کنی..

 

بغضت بشکنه..

 

که آروم بشی..

 

اما خودت میدونی چیزی عوض نمیشه

 

و باز هم دلتنگی و دلتنگی

 

مثل کوچه های خیس بعد از باران..

جمعه 1 شهريور 1392برچسب:, | 19:55 | yasamin | |


تـو رفـتـه ای

و بـحـرانِ نـوشـیـدنِ چـای

 

بـی تـو در ایـن خـانـه



مـهـمـتـریـن بـحـران خـاورمـیـانـه اسـت . . !

اما


ایـن آدمها

هـنـوز

سـرِ نـفـت مـی جـنـگـنـد!!!..

 

جمعه 1 شهريور 1392برچسب:, | 19:7 | yasamin | |

دل آدم ...

 

چه گرم می شود

 

گاهی ساده...

 

به یک دلخوشی کوچک...

به یک احوالپرسی ساده...


به یک دلداری کوتاه ...


.. به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری!


به یک همراهی شدن کوچک ...


به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام ...


... به یک وقت گذاشتن برای تو...


به شنیدن یک "من کنارت هستم "...


به یک هدیه ی بی مناسبت ...


به یک" دوستت دارم "بی دلیل ..

.

به یک غافلگیری :

 

به یک خوشحال کردن کوچک ...


به یک نگاه ...


به یک شاخه گل...


_دل آدم گاهی ...چه شاد است ...

 


به یک فهمیده شدن ...درست !

به لبخند!


به یک سلام !


به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ...!!!


و ما

 

چه بی رحمانه

 

 این دلخوشی های کوچک و ساده را

 

از هم هم دریغ میکنیم

 

و تمام محبت و دوست داشتن مان را

 

گذاشته ایم کنار

 

تا

 

به یک باره همه آنها را پس از مرگ نثار هم کنیم ... ؟

 

yasamin//fa

دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, | 16:44 | yasamin | |

هوایت

چقدر آلوده شده ؟

 

که هر وقت

 

به سرم زد چشمانم را سوزاند

yasamin/fa

 

یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:, | 1:0 | yasamin | |

www . night Skin . ir